اشک های ناطق نوری در فراق رفیق و همسنگر قدیمی /خاتمی یک هم پیمان را از دست داد، ظریف حامی بزرگش را
تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۹۱۳۳۰
خبرگزاری خبرآنلاین در هفتمین سالگرد فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی، قاب هایی از روزهای سوگ واری فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی را منتشر کرد. تصاویر از مراسم وداع با پیکر هاشمی در جماران، مراسم تشییع در تهران و تدفین در حرم امام خمینی انتخاب شده بود و این گزارش با تیتر «۱۲ قاب ماندگار از سوگ آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ از اندوه نشسته بر چهره یاران قدیمی تا بدرقه دردناک «هاشمیِ پدر» منتشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روز گذشته یک قاب تصویری ماندگار از آن روزها منتشر شد. در این مطلب نگاهی مجزا به چند قاب تصویر دیگر از آن روزها خواهیم داشت.
ناطق نوری: همسنگرناطق نوری هم بسان هاشمی روزگاری نماد حاکمیت و قدرت پنداشته میشد و با همین تصویر برساخته هم بازندهی ابَررخداد خرداد ۷۶ شد. او قبل از آنکه راستها اصولگرا شوند، سالها نماد جناح راست بود و خیلی از میانسالان امروز، مشق سیاست را از دوقطبی او با خاتمی آغاز کرده بودند. ناطق نوری هر چه بود نه نوکیسه بود و نه نورسیده و در برابر آن فوج فاتحان پاستور ۸۴ که با زدن هاشمی رأی مخالفان را صید کرده بودند، اصیل به نظر میآمد. نه خطبهی جمعهی هاشمی پیش از دوم خرداد که به حمایت غیر علنی از سید محمد خاتمی تعبیر شد، نه رقابت کارگزاران نزدیک به هاشمی در انتخاب رئیس مجلس پنجم و نه حتی رقابت فائزه هاشمی جوان با ناطق در صدر منتخبان تهران، گسست عیان و آشکاری بین او و همسنگر پیشکسوتاش پدید نیاورد تا آنجا که در روزگار نزول هاشمی از قدرت و در موسم طواف اصولگرایان به دور دولت مهرورز هم از ناطق بیمهریای دیده نشد که بسیاری ناطق را به جوانمردی میشناسند چه در گود زورخانه و چه در گود سیاست.
برای ناطق نوری، تاریخ از ۸۴ شروع نمیشد و همین کافی بود تا از پیشگامان راست در نقد پدیده احمدینژاد باشد و همان انتقادها هم سبب شد تا نام او و خانوادهاش بسان هاشمی و خانوادهاش به شهرآشوبی محمود در آن مناظرهی معروف کشیده شود و دریافت عمومی از ناطق نوری را دگرگون سازد و افکار عمومی، دیگر او را از نمادهای هستهی سخت و متصلب قدرت نبیند. اینگونه شد که از ۸۸ به این سو تصویر ناطق هم مانند هاشمی، نو گردید گرچه محدودتر، کمدامنهتر و ناملموستر. بعدها هاشمی و ناطق نوری از بانیان بلوک میانهروها و جمع عقلا و جبههی برجامیان شدند و این شد که دیدن چندبارهی تصویر خاتمی و ناطق در کنار هم مطلقاً عجیب نبود و آرایش سیاسی مملکت نیز ابداً نسبتی با رویاروییهای ۷۶ نداشت و آن زمین بازی به تمامی زیر و رو شده بود.
ناطق نوری را هم باید در لیستی گذاشت که پس از هاشمی تنهاتر شدند و نهایتا آن یکی دو منصب را هم وانهادند؛ همان لیست بالابلند از مقامات عالی پیشین که از تصاویر، از رویدادها، از روایتها و از متن کنار گذاشته میشوند. ناطق نوری معتقد بود که هیچکس در این چند دهه به اندازهی هاشمی جفا ندید و در شب هفت هاشمی هم بر منبر رفت و گفت: «هاشمی اپوزسیون نبود، هاشمی رکن این نظام بود».
خاتمی همپیمانش را از دست داد، ظریف یک حامی بزرگاین صدادارترین عکسِ آلبومی است که به تماشایش نشستهایم، انگار تصنیفی به تصویر، پیوست کرده باشند. چهرهی در هم فرورفتهی خاتمی را که میبینیم، سر در گریبانِ غم فرو بردن ظریف را که نظاره میکنیم، ناخودآگاه صدای افسانهای شجریان هم به گوش میرسد که "برسان باده که غم روی نمود ای ساقی/ این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی". خاتمی یک همپیمان در سیاست داخلی و ظریف یک حامی در سیاست خارجی را از دست دادهاند و از دست دادن یک همپیمان در آستانهی انتخابات ۹۶ و از دست دادن یک حامی همزمان با زیر و رو شدن کاخ سفید، رخدادی جبرانناپذیر به نظر میرسد.
خاتمی مسیر و تجربهای تازه را با هاشمی آغاز کرده بود، تجربهای منتج از برهمنهی سرمایههای اجتماعی؛ با سرمایهی این دو رئیسجمهور سابق بود که شهروندان اعتماد کردند در آن طوفان ردصلاحیتهای مجلس دهم، به لیستی کمتر شناختهشده رای دهند، به دیگر سخن اعتبار و سرمایهی اجتماعی خاتمی و هاشمی بود که شهروندان را به اعتماد، به کنش و به امیدواری متقاعد میکرد. با فوت هاشمی، محدودیتهای خاتمی نیز بیشتر به چشم میآمد، محدودیتهایی که اجازه نداده بود پیر شدن خاتمی را به تدریج ببینیم؛ عکسها آنقدر کمشمار شده بودند و حضور او در اجتماع آنقدر کمرنگ که جامعه به ندیدن خاتمی عادت کرده بود. تنها تصاویر باقیمانده از حضور خاتمی در مراسم مرحوم هاشمی هم محدود میشود به تصاویر رسانهی رسمی خاتمی و هیچ خبرگزاری دیگری تصویری از خاتمی منتشر نکرده بود. هنوز و همچنان جای شگفتی و حسرت دارد که چهرهای اینچنین روادار و الهامبخش با آن انباشت تجربه در حکمرانی نتواند در کشوری که روزگاری رئیسجمهوریاش بوده حتی بسان شهروندی ساده فعالیت کند.
حدود یک سال و اندی پیش بود که چند خاطره از مرحوم هاشمی، ۱۵ سال زودتر از نوبت انتشارش، در اختیار عموم قرار گرفت و در یکی از آنها نقش هاشمی در نهایی شدن بیانیهی لوزان روایت شده بود. هاشمی ظریف و روحانی را عصر روز قبل از تفاهم لوزان، سرگردان توصیف میکند و از عزیمتاش به دفتر روحانی میگوید و اینکه توانسته روحانی را قانع کند و روحانی هم ظریف را و اینگونه میشود که به قول هاشمی، یأسها رفت و امید و تصمیم آمد. برای یک دیپلمات آن هم در این مذاکرات سرنوشتساز با معارضانی بیرحم در داخل و دشمنانی تیزچنگ در خارج، مهم است که لنگری در داخل داشته باشد، تکیهگاهی در وطن؛ مهم است که رئیس جمهور از او محافظت کند و مهم است که فراتر از دولت هم به حمایت از او برخیزند. با درگذشت هاشمی تکیهگاهها لاغرتر شدند و لنگرها سبکتر و کار برای ظریف هم دشوارتر.
2727
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1864600منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سید محمد خاتمی علی اکبر هاشمی رفسنجانی علی اکبر ناطق نوری محمدجواد ظریف ناطق نوری ی خاتمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۹۱۳۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناتو، قلدر ۷۵ساله
به گزارش جام جم آنلاین، ۷۵ سالگی تأسیس ناتو زمانی است که بتوان به بررسی وضعیت فعلی این سازمان پرداخت و از اختلافاتی که گریبانگیر اعضای آن است گفت؛ اینکه چگونه کشورهای اروپایی در داخل این ائتلاف باید برای تجدید سیاستهای فعلی خود برای آیندهای بهتر در قاره اروپا تلاش کنند.
نظام غربی همچنان لفاظیهای قانع کننده خود را درباره دلایل تأسیس سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ۷۵ سال پیش ادامه میدهد. این توجیهات بیش از حد پیش پا افتاده باید مورد مطالعه قرار گیرد تا دلایل انحطاط فعلی سازمان، در بحبوحه سیاستهایی که به جای منافع مشترک، در خدمت منافع خودخواهانه اعضای پیمان هستند، مشخص شود.
یادداشتهای مربوط به وزارت امور خارجه ایالات آمریکا دلیل اختراع ناتو را به زبانی مناسب برای کتاب تاریخ دوره راهنمایی بیان میکند و مینویسد: بعد از ویرانیهای جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی برای بازسازی اقتصاد و تضمین امنیت خود تلاش کردند و ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش فرهنگ کمونیستی شوروی به سمت قاره اروپا و سایر نقاط جهان مجبور شد ناتو را در اروپا تأسیس کند.
این استدلالهای نمادین برای دکترین ناتو بسیار ابتدایی هستند و آن را میتوان از بیشتر اظهارات مقامهای کشورهای غربی که این سازمان را تأسیس کردند و همچنان بر آن تسلط دارند، استخراج کرد. لفاظیهای ناتو مواقعی میان دوستی و تهدید در نوسان است. هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۴۵، تشکیل این پیمان را برای عملیات مرزی مهم دانست و نسبت به کسانی که ممکن بود خود را متمایل به جنگ نشان دهند، سختگیری میکرد.
این نوع گفتمان حقایق انکارناپذیری را مخفی میکند که نمیتوان آنها را انکار کرد. در واقع، ایالات متحده از نظر نظامی و اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم قدرتمندتر بود و این به سرعت در «برنامههای پنج گانه مارشال» با هدف بهبود اقتصادی نمایان شد.
یک بُعد این برنامهها راهبردی است و اقدام خیرخواهانه واشنگتن به شمار نمیرود که با هدف بهبود شرایط اقتصادی کشورهای منتخب مهندسی شده باشد؛ کشورهایی که برای دهههای آینده متحدان ثابت قدم ایالات متحده خواهند بود. در همین راستا لستر پیرسون، وزیر امور خارجه کانادا تأسیس ناتو در آن زمان را به شرایط قدرتی که از آن به عنوان حافظ صلح جهانی یاد میشد، مرتبط دانست.
بنابراین، رابطه پدرانهای میان ناتوی تحت سلطه ایالات متحده ایجاد شد که به سایر نقاط جهان گسترش یافت و به اعضای قدرتمند این سازمان اجازه داد به نمایندگی از بقیه کشورها و بیشتر خارج از چتر سازمان ملل متحد مفاهیمی مانند صلح و امنیت، خطرات و درنهایت تروریسم را تعریف کنند.
با وجود این، نخستین درگیری بزرگی که به وسیله ناتو ایجاد شد، بر سر تهدیدات خارجی علیه اروپا یا قلمرو آمریکا نبود، بلکه هزاران مایل دورتر از هر دو سوی اقیانوس اطلس، در شبه جزیره کره شکل گرفت؛ جایی که گفتمان سیاسی اعضای ناتو حول محور متمرکز جنگ داخلی در شبه جزیره بود و از آن به عنوان نمونهای از «تجاوز کمونیستی» یاد میکردند. این نوع تعریف ناتو را مجبور به واکنش، مداخله و شرکت در جنگ ویرانگر کره میان سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۳ کرد.
بیش از هفت دهه از عمر این پیمان میگذرد و نتیجه جنگ کره، شکنندگی استدلالهایی را که برای توجیه مداخله مطرح شد، زمانی که کره شمالی سخت میجنگید تا دایره انزوای خود را بشکند، ثابت کرده است. با وجود این، جنگ کره بدون پایان رسمی متوقف شد و مردم آن منطقه تا امروز در وضعیت متناقض میان جنگ و صلح زندگی میکنند؛ یعنی ممکن است در هر لحظه جنگی همه جانبه آغاز و توجیهی دائمی برای حضور نظامی آمریکا در آن منطقه باشد. رویکرد مشابهی که در بیشتر مداخلات ناتو در سایر مناطق جهان ازجمله عراق (۱۹۹۱ و ۲۰۰۳)، یوگسلاوی (۱۹۹۹)، افغانستان (۲۰۰۱)، لیبی (۲۰۱۱) و سایر مناطق و کشورها دنبال شده است.
با وجود این، ناتو اکنون توانایی آغاز و افزایش تنش دارد و شاید هم نسبت به پایان دائمی درگیریها بی میل نباشد، بحرانی واقعی که این سازمان ۷۵ ساله تمایلی به دست کشیدن از آن ندارد. گرانت شاپس، وزیر دفاع بریتانیا در روزنامه دیلی تلگراف گفت، ناتو باید بپذیرد که اکنون در دنیای قبل از جنگ است. وی به اعضای ناتو انتقاد کرد که همچنان نمیتوانند حداقل هزینههای دفاعی مورد نیاز خود را برآورده کنند که معادل دو درصد تولید ناخالص داخلی آنهاست.
این نوع نگرانیها بیشتر به وسیله سران و مقامهای ارشد ناتو بیان میشود که یا درباره جنگ قریبالوقوع با روسیه هشدار میدهند یا از یکدیگر به دلیل کاهش نفوذ این سازمان که زمانی قدرتمند بود، انتقاد میکنند.
در حال حاضر بیشتر تقصیرها گردن دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکاست که آشکارا تهدید کرد ناتو را در دوره ریاست جمهوری اش ترک خواهد کرد. با وجود این، اظهارات و تهدیدهای توهین آمیز ترامپ به همان اندازه که ناشی از علائم و مشکلات فزایندهای است که سالها قبل از ورود وی به کاخ سفید و خروج چشمگیرش از آنجا ادامه داشت، محصول بحران پیمان ناتو نیست.
بحران ناتو را میتوان با این واقعیت خلاصه کرد که تشکیلات ژئوپلیتیکیای که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو وجود داشت، دیگر وجود ندارد. جنبه اصلی رقابت جدید جهانی را نمیتوان تنها به جنبههای نظامی کاهش داد، زیرا در دو دهه گذشته اروپا تا حد زیادی بر منابع انرژی، مبادلات تجاری و حتی تبادل فناوری با کشورهایی که ایالات متحده دشمنان خود میداند؛ مانند چین، روسیه و دیگران متکی بوده است.
بنابراین، اگر اروپا به خود اجازه دهد زبان تک قطبی ایالات متحده را درباره دشمنان و متحدانش بپذیرد، این قاره بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد، به ویژه اینکه اقتصادهای اتحادیه اروپا در حال حاضر زیر بار جنگهای مداوم و محدودیتها در تأمین است. همه این چالشها را دیگر نمیتوان با انداختن بمب بر سر دشمن حل کرد و تغییر ماهیت جنگ، جنگهای سنتی را تا حد زیادی بیاثر میکند.
گرچه جهان تا حد زیادی تغییر کرده، اما ناتو همچنان به دکترین سیاسیای متعهد است که به دوران گذشته بازمی گردد. در هر صورت زمان آن فرا رسیده است ناتو در میراث ۷۵ ساله خود تجدید نظر کند، آنقدر شجاع باشد که مسیر را کاملاً تغییر دهد و به جای اینکه همیشه در حالت جنگی باشد، برای صلح واقعی تلاش کند.
منبع: راهبرد معاصر